شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

فاصله

آنقدر که دنیا را ریاضی می بینی

محاسبه بلد نیستم

بگو چقدر می ارزد

شکوفه ای که رو به تنهایی این اتاق

تبسم کرده؟

چقدر ضرب و تقسیم لازم است

تا بشود شر فاصله ها را

از روی زمین کم کرد؟

بگو هر صد کیلومتر چقدر می سوزاند

پرنده ای که

راه لانه اش را گم کرده؟

 

"مریم نوابی نژاد"

 

از کتاب: یک جنگل مداد حرف داشتم اگر ...

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

دلم می گیرد

دیگر بهانه نمی گیرم
فقط
دلم می گیرد وقتی
در‌ گیر واگیر ِ این دنیا
دلت
گیر ِ دیگری شده است


"مصطفی زاهدی"

 

از کتاب: دست هایش بوی نرگس می داد

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

به تو فکر می کنم

به تو فکر می کنم

و می دانم

فرصت اندک است

برای "دوست داشتنت"

به تو فکر می کنم

هر لحظه، هر روز

در خیابان، در اتاق،

کنار میز صبحانه، روی تختم

و روز به روز پیرتر می شوم

بدون آنکه بفهمم

بدون آنکه بدانی

چقدر اندیشیدن به تو شیرین است

حتی زمانی که جلو جوخه ی آتش ایستاده باشم

فکرت آدم را

از دنیا

از زندگی

از مردن غافل می کند.

 

"مجتبی رمضانی"

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

سکوت


اگر سکوت

این گستره‌ی بی‌ستاره

مجالی دهد

می‌خواهم بگویم سلام

 

اگر دلواپسی

آن همه ترانه‌ی بی‌تعبیر

مهلتی دهد

می‌خواهم از بی‌پناهی پروانه

برایت بگویم

 

از کوچه‌های بی‌چراغ

از این حصار

  • ۰
  • ۰

یک جنگل مداد حرف

یک جنگل مداد

حرف داشتم اگر

سوخته کبریت تو

امانم می داد.

 

"مریم نوابی نژاد"

 

از کتاب: یک جنگل مداد حرف داشتم اگر ...

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

روزی من عاشقانه ترین ترانه ی تاریخ را خواهم سرود
ترانه ای که عاشقان در گوش هم زمزمه می کنند و
از فرط عشق و به شکرانه ی آن
در آغوش هم اشک خواهند ریخت و
همدیگر را تنگ تر به بر خواهند کشید

روزی که دیگر با شنیدنش
هیچ کس به هیچ چیزی جز دوست داشتن نمی اندیشد
ترانه ای که سخت ترین انسان‌ها را
به نرم‌خوترین موجوداتی بدل می کند
که غیر از عشق رویایی در سر ندارند

ترانه ای خواهم نوشت
ترانه ای که طعم آغوشش هوسناک نیست
ترانه ای که کوچه های شهر را
از عطر خود لبریز خواهد کرد
و کودکان با زمزمه اش
عشق ورزیدن را تمرین می کنند

روزی من عاشقانه ترین ترانه ی تاریخ را خواهم سرود
روزی که برای آن
هیچ کس نام مرا جستجو نخواهد کرد
همه پیِ تو می گردند
پی ِتو
که تنها دلیل سرودن عاشقانه ترین ترانه ی تاریخی!

"مصطفی زاهدی"

 

از کتاب: دست هایش بوی نرگس می داد

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

رودخانه‌ی آتش

می‌خواستم دنیا را عوض کنم

دنیا عوض شد

اما کار من نبود

 

می‌خواستم انسان را دگرگون کنم

انسان‌ها دگرگون شدند

نه آن‌گونه که من می‌خواستم

 

حالا دیگر

فقط  می‌خواهم

تو را نگه‌دارم

همان‌گونه که بودی 

بی هیچ تغییری

پیچیده در رویاهای کاغذی‌ام

 

و تو

می‌دانم

عوض نخواهی شد

همان‌گونه که بودی

گریزپا

پرطغیان و تغیّر

ویران‌گر

رودخانه‌ی آتش...!

 

"شهاب مقربین"


از کتاب: این دفتر را باد ورق خواهد زد / نشر آهنگ دیگر


  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

 

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من

 

"مولانا"

 

  • ۰
  • ۰

پرنده اندوهگین

در نی زار

پرنده ای اندوهگین می خواند

گویی چیزی را به یاد آورده

که بهتر بود

فراموش کند.

 

"تسورا یوکی"

 

کتاب: قطره های معلق باران / نشر مشکی

ترجمه: عباس مخبر

 

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

هیچ!

اگر دری میان ما بود

می کوفتم

در هم می کوفتم

 

اگر میان ما دیواری بود

بالا میرفتم

پایین می آمدم

فرو می ریختم

 

اگر کوه بود

دریا بود

پا می گذاشتم

بر نقشه ی جهان و

نقشه ای دیگر می کشیدم

 

اما میان ما هیچ نیست

هیچ

 

و تنها با هیچ

هیچ کاری نمی شود کرد.

 

"شهاب مقربین"

 

از کتاب: تاک تیک قدم‌هات / نشر چشمه

  • mahdi ..