غمخوار و یار سید الشهدا حضرت رباب
صدها هزار هاجر و مریم تمامشان
هستند خادم و کنیز شما حضرت رباب
با یک نگاه پر کرمت طی کند ملک
هر لحظه راه عرض و سما حضرت رباب
زانو زدند پای درس ولایت مداریت
وعاظ معتبر و علما حضرت رباب
تا مادرم نمود مرا وقف اضعرت
دستم گرفته ای همه جا حضرت رباب
هرکس که التجا به در خانه ات برد
دردش شود دوا بخدا حضرت رباب
تو پیرو و مقلد و همراه زینبی
بانوی خاص قافله ی اسرا حضرت رباب
کودک سرش همیشه به آغوش مادر است
وای از سری که گشته جدا حضرت رباب
تیری که حرمله زده بر قلب تو نشست
خیره شدی به نیزه چرا ؟ حضرت رباب
هرگز به زیر سایه نرفتی عروس خوب
بعد از غروب کرب و بلا حضرت رباب
رفتی به بزم می تو علی رغم میل خود
جایی که نیست شرم و حیا حضرت رباب
با چشم پر ز اشک خودت دیده ای حسین
خورده سنان و تیر و عصا حضرت رباب
شاعر : محسن اوجانی