شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر

آخرین مطالب

۹۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

گلچین اشعار مولانا

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد / مولانا

***************

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد            همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد

خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید             خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد

چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی               خسته ای را که دل و دیده به دست تو سپرد

نه به یک بار نشاید در احسان بستن              صافی ار می ندهی کم ز یکی جرعه درد

  • ۰
  • ۰

گفتم

گفتم نرو پر پر میشم …گفتی میخوام رها باشم

گفتم آخه عاشق شدم … گفتی میخوام تنها باشم

گفتم دلم گفتی بسوز … گفتم یه عمری باز هنوز

گفتم پس عمرم چی میشه … گفتی حدر شد شب و روز

گفتم آخه داغون میشم … گفتی به من خوش میگزره

گفتم بیا چشمام به تو … گفتی آخه کی میخره

گفتم منو جسم میدیدی … گفتی آره بی قیمتی

گفتم یه روز کسی بودم … با من نکن بی حرمتی

گفتم صدام میمیره باز … گفتی به درد بسوز بساز

  • ۰
  • ۰

زندگی

زندگی چیست؟
زندگی یک گُل سرخ
که من از بوته ی احساس خودم می چینم
لب یک پنجره ی آبی چوبی
به تماشای جریان سرخی اش می شینم
لب این پنجره تا این گُل هست
می توان تا قله های اوج رفت
می شود پرنده بود
از درٌه های غم گذشت
زندگی دیگر چیست؟
زندگی راز شکیبایی توست
وقت آزادی پروانه ی عشق
که تو از عمق وجود
در پیله ی دل پروردی
از برای آزادی اش
مهرش از دل افکندی

  • ۰
  • ۰

حیف

حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم
حیف غصه ای که خوردم چون ازت خبر نداشتم

حیف او روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم
حیف شوقی که تو گفتی آره ولی من ندیدم

حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم
حیف رویام که واسه تواز قشنگیاش گذشتم

حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب
حیف وقتی که تلف شد واسه دیدنت توی خواب

حیف باوفای من حیف عشق و اعتمادم
حیف اون دسته گلی که توی پاییز به تو دادم

حیف شادیم تو روزی که می گن تولدت بود
حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود

حیف اون همه قسم ها که به اسمتو نخوردم
حیف نازی که کشیدم چون که طاقت نه اوردم

  • ۰
  • ۰

زیباترین شعر عاشقانه….

من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار ـ
ناز انگشتای بارون تو باغم می‌کنه
میون جنگلا طاقم می‌کنه.
تو بزرگی مث شب.
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی
مث شب.

خود مهتابی تو اصلا، خود مهتابی تو.
تازه، وقتی بره مهتاب و
هنوز
شب تنها
باید
راه دوری رو بره تا دم دروازۀ روز ـ
مث شب گود و بزرگی
مث شب.

تازه، روزم که بیاد
تو تمیزی
مث شبنم
مث صبح.

  • ۰
  • ۰

چیزی به من بگو

چیزی به من بگو

مثل بهار

مثلا شکوفه کن!

و یا ببار

مانند رحمتی بر درونم

یا رنگین کمان باش و

روحم را در آغوش بگیر

چیزی بگو

فراتر از حرف باشد

جانم را لمس کند

چیزی بگو

مثلا کنارت هستم...

 

"تورگوت اویار"

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

لیوانی آب باشد

لیوانی آب باشد

و خُرده‌ای نان

و دست‌های تو ...

 هیچ پرنده‌ای

به اندازه‌ی من

این قفس را

دوست ندارد...!

 

"بابک زمانی"

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

راست می گفتند

راست می گفتند
همیشه زودتر از آن که بیندیشی اتفاق می افتد
من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم
زمانی که از دست می رفت
و پاهای خسته ام توان دویدن نداشت
چشم می گشودم همه رفته بودند
مثل "بامدادی" که گذشت
و دیر فهمیدم که دیگر شب است
"
بامداد" رفت
رفت تا تنهایی ماه را حس کنی
شکیبایی درخت را
و استواری کوه را
من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم
به حس لهجه "بامداد "
و شور شکفتن عشق
در واژه واژه کلامش که چه زیبا می گفت
"
من درد مشترکم "
مرا فریاد کن.

  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

چه خوش صید دلم کردی

چه خوش صید دلم کردی

بنازم چشم مستت را

که کس مرغان وحشی را

از این خوشتر نمی‌گیرد.

 

"حافظ"


  • mahdi ..
  • ۰
  • ۰

به اندازه چراهای بی شماری

که از خودم پرسیده ام

به اندازه سیب هایی

که نچیده پیش پای من افتاد

به اندازه خواب هایی

که ناخواسته دیده ام

به جرم بوسیدن یک "تــــو"

در شعری کوتاه

به خاطر رقص پیراهنم در باد

چقدر گناهکارم!

نزدیک تر بیا

تا بهشتی شوم

و از این همه حساب و کتاب

دست بردارم.

 

"مریم نوابی نژاد"

 

از کتاب: یک جنگل مداد حرف داشتم اگر
  • mahdi ..