شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر,شعر غزل

کوچه باغ شعر,شعر غزل,شعر,شعر مثنعوی,شعر مولوی,شعر گنجوی,شعر سعدی,شعر فردوس,شعر شیرازی,شعرفلسفی,شعر شاخ

شعر

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

وصیت آخر

مرگم بهانه شد به من عاشقت کمی 
بین تمام مشغله هایت زمان دهی 
تا روی تیر برق سر کوچه ی شما 
عکسی زنند ، خاطره ها را تکان دهی

تن بی تو در مزار خودش دفن شد ولی
دل پای حرفهای خودش ایستاده است
حالا تو هم بیا و کنار جنازه ام 
اشکی بریز تا که غمت را نشان دهی

ده سال پیش وقت جدایی دل مرا
با خویش برده ای و دگر پس نداده ای
حالا که مرده ام به همین نیز راضی ام
یک مشت خاک بر جسدم جای آن دهی

همسایه،خانه، شهر، خیابان، غزل، اجل
در مرگ من تمامی شان دست داشتند
اما تو هیچ در پی تقصیر خود نباش
من خواستم که ختم بر این داستان دهی

دنیا بدون من به کسی سخت نگذرد
هرکس به فکر عاشقی و کسب روزی اش
تنها سفارش اینکه بیاموز بعد من
باید به عشق تن بدهی یا که جان دهی

این بیت را وصیت آخر حساب کن 
مثل همیشه دردسرت می دهم ، ببخش
خانم بدان که منتظرم عصر جمعه ای
گنجشک های قبر مرا خرده نان دهی

علیرضا کیانی

  • ۹۵/۰۶/۲۲
  • mahdi ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی