در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند.
"تسورا یوکی"
کتاب: قطره های معلق باران / نشر مشکی
ترجمه: عباس مخبر
در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند.
"تسورا یوکی"
کتاب: قطره های معلق باران / نشر مشکی
ترجمه: عباس مخبر
اگر دری میان ما بود
می کوفتم
در هم می کوفتم
اگر میان ما دیواری بود
بالا میرفتم
پایین می آمدم
فرو می ریختم
اگر کوه بود
دریا بود
پا می گذاشتم
بر نقشه ی جهان و
نقشه ای دیگر می کشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمی شود کرد.
"شهاب مقربین"
از کتاب: تاک تیک قدمهات / نشر چشمه